توسعه روستا چیست؟
توسعه روستایی چیست؟
از چند سده اخیر و با رشد پرشتاب صنعت و فناوری در جهان، عقب ماندگی مناطق روستایی بیشتر عیان گردیده است. از آنجایی که عموماً روستاییان نسبت به شهرنشینان دارای درآمد کمتری هستند و از خدمات اجتماعی ناچیزی برخوردار هستند، اقشار روستایی فقیرتر و آسیب پذیرتر محسوب میشوند که بعضاً منجر به مهاجرت آنان به سمت شهرها نیز میشود. علت این امر نیز پراکندگی جغرافیایی روستاها، نبود صرفه اقتصادی برای ارائه خدمات اجتماعی، حرفهای و تخصصی نبودن کار کشاورزی (کم بودن بهرهوری)، محدودیت منابع ارضی (در مقابل رشد جمعیت)، و عدم مدیریت صحیح مسئولان بوده است. به همین جهت، برای رفع فقر شدید مناطق روستایی، ارتقای سطح و کیفیت زندگی روستاییان، ایجاد اشتغال و افزایش بهرهوری آنان، تمهید ”توسعه روستایی“ متولد گردید.
بنا بر تعریف, برنامههای توسعه روستایی, جزئی از برنامههای توسعه هر کشور محسوب میشوند که برای دگرگونسازی ساخت اجتماعی-اقتصادی جامعه روستایی بکار میروند. اینگونه برنامهها را که دولتها و یا عاملان آنان در مناطق روستایی پیاده میکنند, دگرگونی اجتماعی بر اساس طرح و نقشه نیز میگویند. این امر در میان کشورهای جهان سوم که دولتها نقش اساسی در تجدید ساختار جامعه بهمنظور هماهنگی با اهداف سیاسی و اقتصادی خاصی به عهدهدارند, مورد پیدا میکند. از سوی دیگر توسعه روستایی را میتوان عاملی در بهبود شرایط زندگی افراد متعلق به قشر کمدرآمد ساکن روستا و خودکفا سازی آنان درروند توسعه کلان کشور دانست.
درگذشته بعضی مدیران و سیاستگذاران امر توسعه, صرفاً بر ”توسعه کشاورزی“ متمرکز میشدند که امروز نتایج نشان داده است که توسعه روستایی صرفاً از این طریق محقق نمیشود. روستا جامعهای است که دارای ابعاد اجتماعی مختلف است و نیازمند توسعه همهجانبه (یعنی توسعه روستایی) است نه صرفاً توسعه کسبوکار و نظامی به نام ”کشاورزی“. هرچند باید گفت که از طریق توسعه کشاورزی موفق نیز الزاماً توسعه روستایی محقق نمیشود. چون اولاً فواید توسعه کشاورزی عاید همه روستاییان نمیشود (بیشتر عاید زمینداران, بخصوص مالکان بزرگ, میشود), ثانیاً افزایش بهرهوری کشاورزی باعث کاهش نیاز به نیروی انسانی میشود (حداقل در درازمدت) و این خود باعث کاهش اشتغال روستاییان و فقر روزافزون آنان و مهاجرت بیشتر به سمت شهرها میشود.
استراتژیهای توسعه روستایی
کشورها و مناطق مختلف جهان, متناسب با شرایط و اولویتها, رویکردها و استراتژیهای توسعه روستایی متفاوتی را در پیشگرفتهاند. قطعاً نمیتوان بدون درنظرگرفتن تجربیات جهانی در این زمینه و با تمرکز صِرف بر اشتغالزایی در روستاها (بدون در نظر گرفتن استراتژی توسعه روستایی) توفیق چندانی به دست آورد (که پایدار و ماندگار نیز باشد). چون اشتغالزایی و کارآفرینی در فضا یی مستعد رخ میدهد و بدون وجود آن فضا عملاً نمیتوان متوقع موفقیتی پایدار بود.
رویکردها و استراتژیهای توسعه روستایی را اینگونه میتوان تقسیمبندی نمود
رویکردهای فیزیکی-کالبدی
استراتژی توسعه و بهبود زیرساختهای روستایی
زیرساختهای روستایی را میتوان سرمایههای عمومی و اجتماعی روستاها دانست که بدینجهت توسعه این زیرساختهای اجتماعی, فیزیکی و نهادی باعث بهبود شرایط و کیفیت زندگی و معیشت مردم محلی و ارتقای کارایی زندگی اجتماعی و اقتصادی آنان خواهد شد. بهعنوانمثال, توسعه زیرساختهای اجتماعی همچون تسهیلات و خدمات بهداشتی و آموزشی, باعث بهبود کیفیت منابع انسانی و افزایش تواناییهای آنان (در جایگاههای فردی و اجتماعی) خواهد شد. منظور از ایجاد, توسعه و نگهداری زیرساختهای روستایی, صرفاً تزریق نهادههای سرمایهای به یک جامعه با تولید سنتی نیست, بلکه هدف ایجاد سازوکارها, نهادها و مدیریت جدیدی است که در عمل نیازمند مشارکت وسیع روستاییان است. درواقع این استراتژی, با همکاری مردم میتواند بهطور آگاهانه, ارادی و موفقیتآمیز از دوران طراحی, برنامهریزی و سرمایهگذاری گذر کرده و به شرایط مطلوب پایدار وارد گردد.
رویکردهای اقتصادی:
استراتژی انقلاب سبز
این استراتژی دارای دو معنای بهنسبه متفاوت است: یکی به معنی دگرگونی کلی در بخش کشاورزی است بهطوریکه این تحول باعث کاهش کمبود مواد غذایی در کشور و مشکلات کشاورزی گردد. دیگری به معنی بهبود نباتات خاص (بهویژه گسترش انواع بذرهای اصلاحشده گندم و برنج) و تولید زیاد آنان است. بر اساس مطالعات میسرا, انقلاب سبز باعث کاهش مهاجرتهای روستایی نشده است و بعضاً باعث بروز اخلافتی مابین نواحی روستایی (به خاطر بازده متفاوت زمینها در این محصولات اساسی) نیز شده است .
استراتژی اصلاحات ارضی
اکثر کشورهای جهان, برای گذار از یک ساخت ارضی به ساختی دیگر, اصلاحات ارضی را در برنامهریزیهای توسعه روستایی خود گنجاندهاند. بهعبارتدیگر, تجدید ساختار تولید و توزیع مجدد منابع اقتصادی را از اهداف عمده برنامههای توسعه روستایی خویش قلمداد نمودهاند. از دیدگاه بسیاری از صاحبنظران امر توسعه (همچون میر دال و تو دارو), اصلاحات ارضی کلید توسعه کشاورزی است. البته در بعضی موارد نیز, به دلیل ساماندهی نامناسب خدمات پشتیبانی و تخصیص اعتبارات موردنیاز, چیزی به درآمد زارعان خردهپا افزوده نمیشود.
استراتژی صنعتی روستاها
اگرچه در این استراتژی, توسعه کشاورزی در فرآیند توسعه روستایی حائز اهمیت است اما درعینحال باید با توسعه فعالیتهای صنعتی همراه شود. در بسیاری از کشورها (بخصوص آسیاییها) صرفاً زراعت نمیتواند اشتغال کافی و بهرهور ایجاد نماید (ظرفیت زمین نیز محدود است) بدینجهت باید به ایجاد اشتغال سودآور غیر زراعی نیز پرداخت تا تفاوت درآمد شهرنشینان و روستانشینان افزایش نیافته و مهاجرت روستاییان به شهر کاهش یابد. در این راستا باید اقدامات ذیل صورت پذیرد:
الف) ایجاد مشاغل غیر زراعی و فعالیتهای درآمدزا,
ب) رواج مراکز روستایی دست پایین. اهداف عمده این استراتژی را میتوان اینگونه برشمرد:
ایجاد اشتغال غیر کشاورزی برای روستاییان بیکار یا نیمه بیکار در یک منطقه
همیاری در جلوگیری از جریان مهاجرت به مراکز شهری
تقویت پایههای اقتصادی در مراکز روستایی
استفاده کامل (بیشتر) از مهارتهای موجود در یک ناحیه
فرآوری تولیدات کشاورزی محلی
تهیه نهادههای اساسی و کالاهای مصرفی برای کشاورزان و دیگر افراد محلی
بیشتر اینگونه صنایع روستایی در کسبوکارهای خرد (کوچکمقیاس) شکل میگیرند که میتواند بخش عمدهای از آن را صنایع دستی تشکیل دهد. این صنایع دستی میتوانند از ابزارهای پیشرفتهتر برای کار خود بهره برده و بدلیل سادگی و مقبولیت بیشتر در جوامع روستایی و امکانات اشتغالزایی بیشتر, کمک بیشتری به بهبود وضعیت روستاییان انجام دهند.
استراتژی رفع نیازهای اساسی
این استراتژی در جستجوی اتخاذ شیوهای است تا براساس آن نیازهای اساسی فقیرترین بخش از جمعیت روستایی را به درآمد و خدمات (در طول یک نسل), برطرف نماید. نیازهای اساسی شامل درآمد (کار مولد) و هم خدمات موردنیاز زندگی میشود.
محورهای اصلی این استراتژی عبارتند از:
تغییر معیار برنامههای اجرایی از ”رشد“ به سمت ”نیازهای اساسی“ که از طریق اشتغال و توزیع مجدد صورت میگیرد (به عبارت دیگر از ”رشد اقتصادی“ به ”توسعه اقتصادی)
چرخش از اهداف ذهنی به سمت اهداف عینی و واقعی
کاهش بیکاری
از این رو رفع نیازهای اساسی تهیدستان, در کانون مرکزی این استراتژی قرار میگیرد و اهداف رشدمحور جای خود را اهداف مصرفی میدهند که در مناطق روستایی با سرمایه و واردات کمتری (نسبت به بخش شهری) قابل انجام هستند.
رویکردهای اجتماعی-فرهنگی:
استراتژی توسعه اجتماعی
استراتژی توسعه اجتماعی محلی (جامعهای), اهداف توسعه اقتصادی-اجتماعی را تواماً شامل میشود و نوید میدهد که هم پایههای نهادهای دموکراتیک را بنا نهد و هم در تامین رفاه مادی روستاییان مشارکت نماید.
استراتژی مشارکت مردمی
از این دیدگاه, مردم هم وسیله توسعه هستند و هم هدف آن. طرحهای توسعه روستایی چه به لحاظ ماهیت طرحها و چه به خاطر محدودیت امکانات و منابع دولتی, نیازمند مشارکت مردم در ابعاد وسیع هستند. در این استراتژی باید با تلفیق مناسب رویکردهای بالا به پایین و پایین به بالا, امکان مشارکت گسترده مردم را در فرآیند توسعه روستایی فراهم آورد.
محورهای اصلی این استراتژی عبارتند از:
تاکید بیشتر بر نیازهای مردم
تشویق و افزایش مشارکت مردم در هر مرحله از فرآیند برنامهریزی
بسط و ترویج سرمایهگذاریهای کوچک, که مردم قادر به اجرای آن باشند
کاهش هزینههای مردم و در مقابل افزایش درآمدهای آنان
تشویق مردم در جهت تداوم و نگهداری پروژههای توسعه (افزایش آگاهیهای مردم و کاهش زمان و هزینه طرحها و پروژهها)
مشارکت در حکم وسیلهای برای گسترش و توزیع دوباره فرصتها با هدف اتخاذ تصمیمهای جمعی, همیاری در توسعه و بهرهمندی همگانی از ثمرات آن است. این مشارکت میتواند در تمامی مراحل مختلف تصمیمگیری, اجرا (عملیات, مدیریت و اطلاعرسانی), تقسیم منافع, و ارزیابی وجود داشته باشد.
منبع دانشنامه رشد